وظیفه دهگانه رهبر نسبت به مردم و خلاصه درس غدیر چیست؟
على(ع) در نامه 45 (نامه معروف به عثمان بن حنیف) اشاره به این دو فلسفه کرده و این چنین مى‏فرماید: اى فرماندار بصره، اى عثمان بن حنیف، بدان هر پیروى، پیشوائى دارد و از پیشواى خودش استفاده مى ‏کند. اوّل آنکه از علم او بهره مى‏گیرد و امام و رهبر به او بینش و آگاهى مى‏ دهد، و دیگر آنکه اسوه ‏اى براى او در تمام کارهاست.
کد خبر: ۲۹۹۱۳۳
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۳:۳۸ 20 September 2016
به گزارش تابناک مازندران، رهبر باید خود را آن چنان بسازد که مقام و موقعیّت او را تکان ندهد، دگرگون نسازد و مغرور نشود و شخصیّتش تغییر پیدا نکند.
 
فلسفه امامت و رهبرى بر اساس آنچه که در نهج البلاغه آمده بدین شرح است:
 
اولین فلسفه وجود رهبر، این است که یک ملّت تکیه ‏گاه مى‏‌خواهد و این تکیه‏ گاه بدون وجود رهبر ممکن نیست
 
دوّم این که یک ملّت در صورتى مى ‏تواند پیروز و موفّق شود که برنامه‏ هایش هماهنگ و صفوفش متّحد باشد، این هم بدون وجود رهبر، ممکن نیست
 
سومین فلسفه وجود رهبر، مسئله جهت دادن به حرکتها و تلاشها و کوشش هاست، و این غیر از مسئله وحدت است. این سه قسمت را از همان جمله کوتاهى که حضرت در خطبه شقشقیه فرموده ‏اند مى ‌توان استفاده کرد که: «إنّ محلّی منها محلّ القطب من الرّحی» یعنى موقعیّت من در مورد مسئله خلافت همچون میله‌‏اى است که در وسط سنگ آسیاست.
 
تعبیر، بسیار زیباست. سنگ آسیاب ممکن است هزار و یک عیب داشته باشد امّا در عین حال بگردد و کار کند، امّا اگر آن میله وسط (که هم تکیه ‏گاه است و هم هماهنگ کننده است و هم جهت دهنده) برداشته شود، آسیاب حتّى براى یک لحظه هم نمى‏ تواند بگردد.
 
چهارمین و پنجمین فلسفه وجود رهبر، مسئله بینش دادن به امّت، و مسئله، اسوه بودن است. على(ع) در نامه 45 (نامه معروف به عثمان بن حنیف) اشاره به این دو فلسفه کرده و این چنین مى‏فرماید: اى فرماندار بصره، اى عثمان بن حنیف، بدان هر پیروى، پیشوائى دارد و از پیشواى خودش استفاده مى ‏کند. اوّل آنکه از علم او بهره مى‏گیرد و امام و رهبر به او بینش و آگاهى مى‏ دهد، و دیگر آنکه اسوه ‏اى براى او در تمام کارهاست. درباره وظایف رهبر یا حقوق مردم و همچنین وظایف مردم یا حقوق رهبر آنچه که از نهج البلاغه در یک نگاه فشرده مى ‏توان استفاده کرد این است :
 
حضرت علی ع براى رهبران ده وظیفه قائل، و براى امّت، پنج وظیفه :

 
اولین: رهبر باید خود را آن چنان بسازد که مقام و موقعیّت او را تکان ندهد، دگرگون نسازد و مغرور نشود و شخصیّتش تغییر پیدا نکند. این سخن را على(ع) به فرماندهان ارتش نوشته است و بیان فرموده: «من عبد اللّه علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین إلى أصحاب المسالح» در اینجا حضرت خودش را عبد اللّه نامیده است. آن همه مقام در او غرورى ایجاد نکرده و افتخارش به این است که عبد اللّه و بنده خداست، و بعد لقب امیرالمؤمنین را به عنوان یک لقب رسمى براى خودش بیان می کند
 
امام(ع) این نامه را به اصحاب مسالح (مرزداران و فرماندهان) مى‏ نگارد : اولین حق والى و امام و پیشواى مردم این است که با موقعیتى که پیدا کرده دگرگون نشود، و تغییر حالت پیدا نکند بلکه بر عکس، هر چه از نظر قدرت به او بیشتر نعمت داده مى‏ شود، نزدیکى او به بندگان خدا و محبّتش به مردم بیشتر شود. یعنى نسبت مستقیمى میان قدرت و محبّت، و نزدیکى ‏اش به بندگان خدا و به مردم باشد. على(ع) فرمود تمام قدرتها را به تو مى ‏دهند، عوض نشو. که این نخستین شرط پیشوائى بر مردم است.
 
دوّمین: مسئله احترام به افکار مردم و مشاوره با مردم در همه چیز (بدون استثناء) است. مردم باید همیشه حاضر در صحنه باشند و در همه چیز مورد مشورت قرار گیرند.
 
سوّم: عدم کتمان اسرار است. اسرار را از مردم مکتوم ندارد مگر اسرارى که ضرورت خاصّى پیدا کند که على(ع) به عنوان اسرار جنگى از آنها یاد می‌کند.
 
چهارم: کوتاهى نکردن در اداى حقوق جامعه.
 
پنجم: تبعیض میان مردم قائل نشدن و همه را در مقابل قانون یکسان دانستن : من هیچ مسئله‏ اى را بدون مشورت با شما انجام نمى ‏دهم، جز مسئله قضاوت، زیرا در قضاوت وقتى قاضى مى ‏خواهد تصمیم بگیرد، دیگر جنبه مشورتى ندارد. باید تشخیص خودش را به عنوان یک حکم قاطع بیان نماید. اما در مسائل مملکتى همه چیز را با شما در میان خواهم گذاشت و از شما مشورت خواهم خواست. هیچ حقّى را از شما مضایقه نمى ‏کنم و همه شما در برابر من، در حق مساوى هستید.
 
ششمین: وظیفه ‏اى که رهبر دارد، همسان بودن با ضعیف ‏ترین افراد مردم است، که على(ع) از آن به عنوان یک فریضه یاد مى‏ کند: إنّ اللّه تعالى فرض على أئمة الحقّ أن یقدّروا أنفسهم بضعفة النّاس کیلا یتبیّغ بالفقیر فقره خداوند بر امام عادل و رهبران راستین فرض و واجب کرده که زندگى خود را با ضعیف‏ ترین قشرهاى مردم از نظر مادیّات همسان کند. لباسش ساده‏ ترین لباس، سفره ‏اش ساده‏ ترین سفره و خانه ‌اش ساده ‏ترین خانه‏‌ها باشد. «یتبیّغ» در لغت بمعنى ناراحتى شدیدى است که منجر به مرگ مى‏ شود، یعنى «دقّ کردن»
 
هفتم: تماس مستقیمش با مردم قطع نشود، یعنى کانال اطلاعاتى رهبر و امام نباید محدود باشد علاوه بر تماس دائم با توده ‏هاى مردم باید حقّ آزادى طرح شکایت، بدون هیچگونه تشریفاتى به همه مردم داده شود. این جمله را از سخنان على(ع) در نامه 53 (نامه معروف آن حضرت به مالک اشتر) فرمود: اى مالک یکى از توصیه ‏هاى من به تو این است وقتى به مصر مى‏‌روى جزو برنامه اساسى حکومتت باید این باشد که در عرض روز یا در عرض هفته ساعت‌هایى را معیّن کنى که در خانه ‏ات را بگشایى و در آن ساعت هیچ مشغولیّات خاطر نباید داشته باشى (یعنى به تعبیر امروز تلفن بغل دستت نباشد صدا بکند، نامه به دستت ندهند که فکرت را مشغول کند) و با تمام حواس متوجه مردم‏ باشى. در را باز کنى و مأمورین و محافظین خود را کنار بزنى تا با توده مردم کارى نداشته باشند و جوّى بشود خالى از تشریفات و خالى از وحشت. مردم با آزادى بیایند هم اطلاعات‌شان را در اختیار تو بگذارند که کانال اطلاعاتى تو محدود نباشد و هم شکایت‌شان را آزادانه براى تو طرح کنند. که من از پیغمبر گرامى اسلام شنیدم «اگر ملتى ضعیف‌شان حق نداشته باشند با صراحت از ظلم‌هایى که به آنها شده است شکایت کند، هرگز چنین ملّتى روى سعادت را نخواهد دید. این برنامه‌اى است که جز در مملکت على بن ابى طالب، در هیچ نقطه ‏اى از دنیا نمى‌توانید آن را پیدا کنید.
 
هشتمین: مسئولیّت رهبر این است که بعضى از کارها را باید شخصا (نه با واسطه) نظارت بکند. گر چه رهبر نمى‏ تواند همه کارها را شخصا انجام دهد، بلکه باید افراد مورد اعتماد به عنوان واسطه او کارها را انجام دهند و او نظارت داشته باشد. امّا حضرت امیر(ع) فرمود: اى مالک در بعضى کارها باید مستقیما خودت دخالت کنى
 
آن کارهائى که بدون واسطه باید خودت آنها را انجام دهى یکى رسیدگى به امور مستضعفان است، در گوشه و کنار این کشور اسلام افرادى هستند معلول، یتیمانى هستند که پدرشان در جبهه کشته شده، بیوه زنانى هستند که بى سرپرست مانده‏ اند و افرادى هستند که از کار افتاده ‏اند. و فرمود: این مستضعفان و این گروه را مستقیما خودت برنامه ‏شان را باید زیر نظر داشته باشى که این، یکى از وظایف رهبر در برابر امّت است.
 
نهم: اعوان و یاران خود را از میان توده‏ هاى پاکدل انتخاب کند : اى مالک، وارد مصر مى ‏شوى مى‏ بینى که مردم دو گروهند: اکثریت آنها، توده ‏هاى زحمتکش و پاکدل مردمند. اقلّیت آنها طبقه مرفّه و از خود راضى و در ناز و نعمت بزرگ شده هستند. تکیه‏ گاه تو و یاران و یاوران تو باید از آن اکثریت زحمتکش و پاکدل باشد، چرا که توقعشان و خرجشان بر بیت المال از همه کمتر است. امّا آن اقلّیت اشرافى در ناز و نعمت بزرگ شده از خود راضى نه سرباز به میدان جنگ مى‏ فرستند، و نه در مشکلات از تو حمایت مى ‏کنند، و از همه هم پر توقع ‏ترند. و انّما عمود الدّین و جماع المسلمین و العدّة للأعداء، العامّة من الامّه فلیکن صغوک لهم و میلک معهم
 
دهمین: وظیفه از وظایف رهبر، این است که در برنامه ‏ها اسوه باشد. یعنى هر فرمانى که مى ‏دهد اول خود عمل کند. هر چه را نهى مى‏ کند اول خودش خوددارى نماید.نه تنها با حرف، بلکه عملا سخن بگوید : اى مردم من شما را به هیچ طاعتى دعوت نمی کنم، مگر این که خودم قبلا آنرا انجام داده‏ ام و از هیچ کار خلافى شما را نهى نمی کنم مگر این که پیش از آن خودم آنرا ترک گفته ‏ام. من سرمشق و اسوه براى شما هستم، با زبان عمل سخن مى ‏گویم فقط حرف نمى‏ زنم، عملم ناهماهنگ با حرفم نیست. اگر پیشوایى داراى یک چنین صفات شد مشخص است که نقش او در جامعه چگونه خواهد بود.
 
مردم در مقابل رهبر راستین 5 وظیفه دارند:
 
1- اطاعت کامل و قاطع از او 2- سستى نکردن در انجام مسئولیت‏ ها 3- ایثارگرانه در دریاى حوادث فرو رفتن
4- نصیحت، تذکر، خیرخواهى و یادآورى به اندازه توانایى و قدرت فکر و اندیشه 5- کار را در خدمت رهبر بصورت همکارى و تعاون انجام دادن.
 
منبع: پایگاه تخصصى نهج البلاغه وابسته به مرکز جهانى اطلاع رسانى آل البیت (علیهم السلام)
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار