او ادامه داد: آنها به من نوشیدنی تعارف کردند و من هم آن را خوردم، اما دقایقی بعد حالم بد شد و سحر هم آنجا را ترک کرد. من بیهوش شدم و بعد از اینکه به هوش آمدم متوجه شدم آن دو پسر به من تعرض کردهاند. ابتدا به مادرم زنگ زدم و گفتم حالم بد است. آن شب حرفی از آن ماجرای تلخ نزدم اما فردای آن روز موضوع را برای مادرم تعریف کردم.
با شکایت این دختر، بازپرس جنایی دستور بازداشت دو پسر جوان و سحر را صادر کرد.