کد خبر: ۲۴۸۵۰۴
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۲ 19 June 2016
آن‌روز که شهدای حرم را آورده بودند، تلاش داشتی تا دستت به تابوت شهید برسد، حالا فکرش را هم نکن اگر دستت به تابوت نرسیده است، فقط دلت را گره بزن به آرمان شهید.

شب است و سکوت و آرامش، در شهر من و سایر شهرهای کشورم خبری از توپ و تانک نیست، اینجا هستند کسانی که دغدغه نان دارند و نام، هستند کسانی که از بد حادثه در گوشه و کنار شهر زندگی سختی دارند، هستند افرادی که خانه و کاشانه و خورد و خوراک مشخصی ندارند، اما آسمان سرزمین من خالی از آتش است و زمین آن بدون دشنه و خونریزی، اینجا آرام است و تردید نداری که اگر حواست را جمع کنی، به مقصد می‌رسی.

اینجا برای هر تردد کوچکی تحت تعقیب نیستی، اینجا زنان و کودکان بیم آتش‎بار دشمن را ندارند، اینجا ساختمان‌هایش به‌تازگی گلوله نخورده‌اند، میز و نیمکت‌هایش پر از خون و خاشاک نیست، بازارهایش تعطیل نیست، اینجا جوان‌هایی هستند که بنا به هر دلیلی بیکار بوده و گاه از این شرایط اشک می‌ریزند، اما از قتل و غارت اموال و اسارت مادران، خواهران و همسران خود اشک بار نیستند، اینجا منطقه‌ای در محاصره نیست، زنان و کودکان را به رگبار نمی‌بندند، مردان سرزمین را به اسارت نبرده و گردن نمی‌زنند، اینجا امید هست و آرامش، گاه از بوق ماشین‌ها کلافه می‌شوی، اما آژیر خطر حمله نظامی در کار نیست، اینجا گاهی با قحطی یا کاهش فشار شبکه آبرسانی مواجه می‌شویم و پس از زمان کوتاهی، همه چیز به حالت نخست در می‌آید، اما خبری از بستن آب و خراب کردن لوله‌های انتقال آب نیست، اینجا پُر از امنیت است و خالی از آتش، در یک کلام؛ اینجا ایران است.

17  اردیبهشت‌ماه بود که خبر آوردند 13مدافع حرم از بچه‌های بسیجی مازندران در سوریه به شهادت رسیده و 21 نفر نیز جانباز شدند، اکنون بیش از چهل شبانه‌روز از آن حادثه گذشت، چهل روز خیلی زود پایان یافت، ماه رمضان است و روزهاست که هر شامگاه قبل از افطار برنامه «به همین سادگی» از سیمای تبرستان پخش می‌شود که دقایق اندکی مانده به اذان، بخش «سی‌شب، سی افطاری» دارد، افطار کنار خانواده شهدای حرم، و چه دیدنی و شنیدنی است برخوردها و حرف‌های خانواده‌های شهدا.

خوب که دقت می‌کنی، می‌بینی در سخنان خانواده‌های شهدای حرم واقعیت‎هایی نهفته است که برای هر کدام از آنها باید یک کتاب نوشت و روزها درباره آن بحث کرد، همسر شهید رضا حاجی‌زاده می‌گفت: «آن‌روز که تماس گرفتند و قرار شد تا «رضا» برود، قبل از رفتنش حرف‌هایی می‌گفت که برایم تازگی داشت، هنگام رفتن بود که دو فرزندمان دور پدر می‌چرخیدند، پسر کوچکم پای او را محکم گرفته بود و دخترم به دنبالش می‌رفت و می‌گفت: «بابا! کجا می‌خوای بری؟ منم میام»، وقتی که می‌رفت؛ می‎دانستم که این آخرین دیدار است» و لحظاتی که دیگر تکرار نشد.

...  با دیدن این تصاویر، شرمنده شهدا و صبر خانواده‌های آنها می‌شویم و دعا می‌کنیم دیگر غمی نبینند، به‌راستی که خدا بندگان خالص خود را برای شهادت برمی‌گزیند و وسیله شهادت را در هر جایی که باشد، فراهم می‌کند، کار برای رضای خدا مرز نمی‌شناسد و البته انسان‌هایی آسمانی می‌خواهد.

سیدجواد اسدی، حسن رجایی‌فر، رضا حاجی‌زاده، علی‌رضا بریری، محمد بلباسی، علی جمشیدی، محمود رادمهر، حسین مشتاقی، حبیب‌الله قنبری، سیدرضا طاهر، رحیم کابلی، علی عابدینی و سعید کمالی، 13 دلاورمرد مازندرانی بودند که در منطقه خان‌طومان شهر حلب سوریه در عملیات ناجوانمردانه گروه‌های تکفیری به شهادت رسیدند و تنها پیکر دو تن از آنها به میهن بازگشت.

تعداد شهدای مدافع حرم مازندرانی به 31 تن رسید و هر کدام از آنها، آیه‌های استقامت و مظلومیت هستند، در اربعین 13 شهید مدافع حرم، برنامه‌های مختلفی در زادگاه آنها برگزار شد که شکوه و معنویت خاصی داشت.

در یک‌سال گذشته، مازندران شاهد استقبال و تشییع از شهدای غواص و خط‌شکن و شهدای مدافع حرم بود که هر کدام از آنها مظلومیت خاص خود را داشتند، مظلومیت شهدای غواص با دست‌ها و پاهای بسته که پس از سه‌دهه در گور دسته‌جمعی در عراق کشف شدند؛ موجی از نفرت نسبت به رژیم بعث عراق را در پی داشت.

از 17 تا 24 مردادماه 94 بود که خیابان‌ها و میادین مازندران از رامسر تا گلوگاه به برکت 30 شهید پُر از عطر معنویت شده بود، مردم با عشق و ارادتی وصف‌ناپذیر از شهدا استقبال کردند، اردیبهشت‌ماه سال‌جاری نیز 13 شهید مدافع حرم در سوریه به شهادت رسیدند و تعداد شهدای مدافع حرم مازندران به 31 تن رسید، آنها نیز در مظلومیت به شهادت رسیدند، زیرا دشمن که بویی از انسانیت نبرده است، آتش‌بس را نقض کرد و با محاصره منطقه خان‌طومان، نیروهای بسیجی و مدافع را در مظلومیت تمام به خاک و خون کشید، آنها نیز در آن شرایط همچون شهدای غواص، دست‎بسته بودند و دشمن همان دشمن دیروز بود در لباسی دیگر.

دسته‌گل‌های حرم در آ‌ن‌سوی مرز پرپر شدند تا هیچ فرد و گروهی به خود جرأت تجاوز به خاک وطن را ندهد، این روزها دشمن خیال‌های خامی را در سر می‌پروراند، خط‌شکنان اما بیدارند و نمی‌گذارند حتی یک خط روی خاک ایران بیفتد، اینجا به برکت خون شهدای مدافع حرم گل‌های امید، استقامت و عزت روئیده‌اند.

دوست من! خواهرم، برادرم! هنگامه نبرد است و تو باید مسلح باشی، چشم و گوش خود را باز کن، دشمن گاه از در دوستی وارد می شود، گاهی دوست عجیب دشمن می‌شود، باید بصیرت داشته باشی.

آن‌روز که شهدای حرم را آورده بودند، تلاش داشتی تا دستت به تابوت شهید برسد، حالا فکرش را هم نکن اگر دستت به تابوت نرسیده است، فقط دلت را گره بزن به آرمان شهید، حالا به افرادی فکر کن که در این زمانه به‌سمت مقصدی دیگر از جنس همان نبرد و دفاع مقدس حرکت کرده‌اند، فکر کن که آنها چرا کیلومترها راه را رفته‌اند تا آن‌سوی مرزها، چرا همسر و فرزندان خود را تنها گذاشته‌اند و اصلاً فلسفه حضور آنها در سوریه چیست، آن‌وقت است که راه شهید را می‌یابی و معنای «کلنا عباسک یا زینب(س)» را بهتر درک می‌کنی.

بیش از چهل شبانه‌روز از عروج آلاله‌های سرخ زینبی(س) گذشت، تکلیف بسیاری از اسرا و پیکرهای مطهر به‌خوبی مشخص نشده است، چشم‌های زیادی در انتظار دیدن حتی یک نشان کوچکی از یوسف خود هستند، 31 شهید مدافع حرم دیار علویان را شکوهی دیگر بخشیدند، راه شهادت ادامه دارد، مدافعان حالا سرسخت‌تر شده‌اند، عطر شهادت هنوز در کوچه‌ها پیچیده، چند صباحی دیگر نخستین سالگرد حضور 30  شهید غواص و خط شکن در مازندران است و بار دیگر دیار علویان مزین به نام و یاد شهدا می‌شود.

شب به پایان آمد و سحرگاهان است، صدای پرنده‌های عاشق را می‌شنوم که با زبان خود به راز و نیاز با خدا مشغولند، چه صدای زیبایی؛ صدای زندگی، صدای امنیت، آسایش و عزت، همه این‌ها را مدیون شماییم ای شهید!

-------------------------

یاداشت از: آزاده بابانژاد/ فارس

-------------------------
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار