به گزارش تابناک، مازندران هنوز فاجعه قتل اسفند ماه ۹۳ را فراموش نکرده با شوک جدیدی روبرو شد. و آن قتل هولناک مادری جوان است که قرار بود مسیر کمتر از ۲۰ کیلومتری تا مرکز استان را ۲۰ دقیقهای طی کند اما سرانجام پیکرش پس از ۱۷ روز در میان جنگلهای سبز و هیرکانی پیدا و به آرامگاه ابدیش منتقل شد.
خدیجه رمضانی از میاندرود عازم ساری شده بود تا به دندانپزشکی مراجعه کند اما در نهایت دندانهایش به پزشکی قانونی فرستاده میشود تا دلیل مرگش روشن شود.
قصه تلخ بانو خدیجه رمضانی، خاطر هر انسان پاک سرشتی را مکدر میکند، مادری که بیپناه قربانی شوم آدمهایی از جنس شیطان شد، اما این حادثه تنها پایان یک زندگی نیست بلکه سرنوشتی است که شاید مادران و دختران مظلوم دیگری را نیز گرفتار کند.
براستی چه کسی میتواند اینطور بیرحمانه و ددمنشانه انسان دیگری را سلاخی کند. به گفتهٔ عموی مقتوله اگر خلافکاران و متجاوزان احساس امنیت نکنند تخلفات به صفر میرسد، اما وقتی چنین عمل ظالمانهای در روز روشن انجام میشود نشان میدهد که افراد خلافکار احساس امنیت میکنند، شاید اگر مسولان اقدامات بهتری انجام دهند، مردم با آرامش بیشتری رفت وآمد میکنند. رمضانی با تاکید بر اینکه مسئولان باید فکری اساسی برای مسیر نکا – ساری کنند گفت: دوربینهای کنترلی بیشتری در مسیرها مستقر شود و یا ماشینهای شناسنامه دار در مسیرهای پر رفت و آمد و روستاها به کارگیری شود.
خواستار اشد مجازات برای قاتلان هستیم
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری مازندران نیز در دیدار با خانواده مقتوله با ابراز تاسف بسیار از قتل خدیجه گفت: هیچ کس به جز مادر مقتوله ستم به وجود آمده را درک نمیکند، اینکه فرزندی را که از شیره جانت پروردی در اوج جوانی از تو بگیرند و این اتفاق نهایت سختی امتحان خداوند است. مدیرکل امور بانوان استانداری مازندران گفت: روزی که خبر کشته شدن خدیجه را شنیدم، با مدیر کل حمل و نقل پایانههای استان ارتباط تلفنی برقرار کردم و خواستار افزایش تعداد دوربینهای نظارتی در مسیرهای پرتردد و جلوگیری از تردد ماشینهای غیرخطی شدم تا تدابیری در این زمینه اندیشیده شود و جلوی ماشینهای خاطی گرفته شود؛ چرا که هر روز هزاران خدیجه در این مسیر تردد میکنند.
جمشیدی با بیان اینکه بسیاری از شبها با رنج خدیجه گریه کردم و حتی دل نوشتهای برایش نوشتم گفت: برایم این موضوع عادی نمیشود، اتفاقات مشابه و ظلم به زنان در دو ماه پشت سر هم، قابل هضم نیست و هر اقدامی که از دستم برآید انجام میدهم. مدیرکل امور بانوان مازندران درادامه با اشاره به قتل معصومه فولادی توسط یک راننده در اسفند ماه ۹۳ گفت: طی مکاتبهای که با دفتر رئیس جمهوری داشتم نوشتم که زنی که چنین اقدامی میکند از رزمندهای که بر روی مین میرود و شهید میشود، کمتر نیست.
جمشیدی تاکید کرد: همه ما خواستار اشد مجازات برای قاتلین هستیم چرا که قتل غیر عمد نبوده است. این قتل، با کسی که ناخواسته در تصادف یا بازی موجب کشته شدن کسی میشود فرق میکند و نباید گذشت. احساس میکنم خدیجه خواهر خودم بود.
ماجرای قتل خدیجه
پدر خدیجه رمضانی نیز در خصوص این اتفاق به مدیرکل امور بانوان مازندران گفت: پس از دستگیری قاتلین به ما اطلاع دادند در ماشین آنها یک چاقوی بزرگ، تبر، چسب، طناب و دستکش پیدا کرده بودند، من فکر میکنم اینها سابقه دار بودند زیرا یک مسلمان چنین کاری نمیکند. وی گفت: دخترم در چهار راه آزادگان سوار ماشین شد تا ساعت ۱۰ به دندان پزشکی ساری برسد و ساعت ۱۱ تماس گرفتیم اما موبایلش دردسترس نبود و ساعت یک به پاسگاه مراجعه کردیم و به ما گفتند حداقل ۲۴ یا ۴۸
این پدر ادامه میدهد: ۱۷ روز چشم انتظار بودیم و دعا میکردیم فرزندمان سالم بازگردد، که پس از ۱۷ روزساعت ۱۲ شب به برادر من اطلاع دادند جسدی پیدا شده و از جسد هم فقط یک استخوان کوچک جمجمه به دست ما رسید. پدر داغ دیده با چشمانی اشک بار میگوید: پس از اینکه در ماشین دستهای دخترم را بستند، دهنش را چسب زده، به پهلویش چاقو زدند و او را به جنگلهای اطراف نکا بردند و از ارتفاع به پایین پرت کردند، اما دوباره بازگشتند که مبادا خدیجه زنده باشد و وقتی او را زنده دیدند با روسری وی را خفه کرده و با تبر سرش را جدا و بدنش را قطعه قطعه میکنند و پس از ۱۷ روز نیز اجزا بدنش خوراک حیوانات درنده شده بود.
او از انگیزه دزدی و سرقت اموال خدیجه گفت: طلای زیادی با او نبود، تنها یک النگو که شاید زیر ۳ میلیون تومان قیمت داشت، اما نمیدانم چرا به او که یک فرزند دو ماه داشته رحم نکردند. محمد رمضانی گفت: ما قاتلان را نمیشناسیم و هیچ اطلاعی هم از آنها نداریم و این شایعات که قاتلان نسبت خانوادگی با شوهر دخترم داشتهاند و قصد انتقام جویی بوده شایعهای بیش نیست. مادر خدیجه نیز گفت: خودم و شوهرم با کشاورزی، چهار فرزندمان را بزرگ کردهایم و برای فرزندانم بسیار زحمت کشیدم تا بزرگ شدند، دخترم را به خانه بخت فرستادم.
وی بیان داشت: دو سال از ازدواج دخترم میگذشت که از زندگی خیری ندید و این گونه مظلومانه کشته شد و تمام عشق، محبت و وجود وی، زیر خاک رفت. خدیجه رمضانی رفت اما جادههای مازندران همواره قربانگاه مادران و دخترانی معصوم است و خطر آنان را تهدید میکند، از اینرو ساماندهی خودروهای مسافربری و تجهیز راهها به دوربینهای کنترلی برای کاهش تخلفات و آسیبها ضروری میرسد تا شاید دیگر نوزادی به بهانه سودجویی آدمکهایی از جنس شیطان، بیمادر نشوند.