«شبکه های اجتماعی چه بخواهیم و چه نخواهیم دنیایمان را تغییر داده. برخی می‌گویند آن را بزرگ کرده و برخی می‌گویند کوچک کرده، دنیایی به اندازه اطلاعاتی که برایمان در یک جزیره محصور ساخته شده. جزیره‌ای که در آن فقط تعداد لایک‌ها و دنبال کننده‌ها مهم است و نه چیز دیگری.»
کد خبر: ۷۹۰۰۹۰
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۹ 20 October 2019

 ترانه بنی‌یعقوب، گزارش نویس، در روزنامه ایران نوشت: «می‌بینی، می‌شنوی، می‌خوانی اما جور دیگر می‌بینی. می‌گویند این مشکل تو نیست مشکل اطلاعات جزیره‌ای شده‌ات است. می‌گویند اصلاً اطلاعات غلط خطای دید می‌دهد. می‌بینی اما جور دیگری تفسیر می‌کنی. این حکایت این روزهای ماست؛ ما که در دنیای مجازی گیر افتاده‌ایم؛ ما که مبنای خیلی از تفسیر و تحلیل‌هایمان آن چیزی است که در دنیای مجازی می‌خوانیم یا می‌بینیم. اطلاعاتی که معمولاً توسط همفکران و دوستان‌مان وارد مغزمان می‌شود و ما بدون هیچ تردیدی می‌پذیریم‌شان. ما که این روزها حال‌مان با لایک و بازنشرمطلب و عکس‌مان بهتر می‌شود. ما که تأییدمان را این روزها در همین شبکه‌ها جست‌وجو می‌کنیم. راستی خود شما چند بار در روز به مطلب و عکسی که در شبکه‌های مجازی گذاشته‌اید، سر می‌زنید؟ چند بار تعداد لایک‌ها و بازنشرمطلب‌تان را کنترل می‌کنید؟ راستی هیچ‌وقت شده وقتی در جمع دوستان‌تان نیستید و بین مردم کوچه و خیابان هستید، بفهمید چقدر دنیایتان با آدم‌های دور و برتان فرق دارد؟

دنیایی با فرسنگ‌ها تفاوت

سعید شغل فرهنگی دارد، در یک کتابفروشی کار می کند و به قول خودش چند کتاب در دست چاپ دارد :«جزیره‌ای شدن اطلاعات برای آدم‌هایی مثل من که شغل‌شان فرهنگی است، خطرناک‌تر هم هست. چون جامعه‌مان را اشتباه می‌شناسیم و دائم هم به آدم‌های اطرافمان که ما جامعه هدف‌شان هستیم، داده و اطلاعات غلط می دهیم. چند روز پیش سوار مترو شدم و رفتم به منطقه‌ای از تهران که معمولاً کمتر گذرم به آنجا می‌افتد. توی مترو مردم درباره مسائلی بحث می‌کردند که همیشه مورد تمسخر من و دوستانم است. اصلاً انگار ما برای خودمان دنیایی ساخته‌ایم و در همان دنیا هم برای خودمان شاد و خوشحال هستیم؛ در حالی‌ که در دنیای واقعی خبرها جور دیگری است.»

معصومه دانشجو است. او هم از این که دنیای آدم‌ها این روزها به اندازه لایک و بازنشرمطالب‌شان کوچک شده متعجب است: «می‌بینم اگر دوست و رفیقم چند روزی در شبکه‌های اجتماعی دیده نشوند، ناراحت می‌شوند. مدام سعی می‌کنند یک عکس جنجال‌ساز پیدا کنند یا مطلبی بنویسند که دیده شود. روزی چند بار به شبکه‌های اجتماعی سر می‌زنند تعداد لایک‌هایشان را می‌شمارند. نمی‌گویم برای من شبکه‌های اجتماعی مهم نیستند اما گاهی رفتارهایی را از آدم‌ها می‌بینم که برایم عجیب است. احساس می‌کنم دنیای ما آدم‌ها به اندازه شبکه اجتماعی که در آن می نویسیم کوچک شده.»

سارا مدتی است از شبکه‌های اجتماعی دل کنده: «شاید در ابتدا شبکه‌های اجتماعی برای خیلی‌ها جذاب باشد چون صداهای متفاوت را می‌شنوند اما از یک زمانی آدم‌ها می‌فهمند این تفاوت واقعی نیست. شبکه‌های اجتماعی در ظاهر دنیای متکثری را به ما نشان می‌دهند اما در واقع این تکثر نیست، شکلی از تکثر اداره شده است و ما بیش از هر زمان دیگری داریم شبیه هم می‌شویم. یک روز اینستاگرام برای من بخشی از تجربه زیسته‌ام بود اما وقتی تجاری شد از چشمم افتاد. توئیتر را هم چون بشدت خشونت کلامی و محتوای خشن دارد نمی‌توانم تحملش کنم. فضای آکنده از خشم و نفرت سرانجام ذهن آدم را به ادبیات خشونت‌آمیز عادت می‌دهد.»

لایک زدن و تأیید گرفتن در اتاق‌های پژواک

شاید برای همین است که تعدادی از پژوهشگران حوزه مجازی هم معتقدند می‌توان از روی لایک زدن افراد یعنی انتخاب همان واژه پسندیدم آدم‌ها را تحلیل کرد.

پژوهشگران دانشگاه برونل چندی پیش تحقیقی انجام دادند که بر اساس آن مشخص شد افراد روان‌رنجور بیش‌تر دنبال «لایک» گرفتن و تأیید گرفتن از دیگران هستند، تأییدی که در دنیای واقعی به دست نمی‌آورند. آنها معتقدند برونگراها هم از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند اما به لایک زیاد اهمیت نمی‌دهند و بیش‌تر از گفت‌وگو و کنش و واکنش با دیگران انگیزه می‌گیرند.

شیده انصاری، پژوهشگر علوم ارتباطات هم می‌گوید: «ما وقتی در شبکه‌های اجتماعی هستیم معمولاً افرادی را انتخاب می‌کنیم که از نظر سلیقه و سبک زندگی به ما نزدیک‌ترند. ما این افراد را بیشتر می‌خوانیم و لایک می‌کنیم. یعنی به طور کلی ما آدم‌هایی را فالو می‌کنیم که به ما نزدیک‌ترند. این مسأله مخاطره‌ای هم دارد این که دنیای ما را کوچک می‌کند و ما در یک دایره بسته می‌افتیم؛ دایره‌ای که دنیا را از زاویه نگاه همفکران‌مان نشان‌مان می دهد. در تحقیقات جدید شبکه‌های اجتماعی از این مسأله با نام «اتاق‌های پژواک» نام می‌برند. یعنی ما با گروهی از همفکران‌مان در یک فضای مجازی شده هستیم و در واقع در آن اتاق‌ها حبس می‌شویم و فقط صدای هم را می‌شنویم و یکدیگر را تأیید می‌کنیم و لایک می‌کنیم و با این حمایت دائمی دیدگاه‌های ما مدام بازتولید و تشدید شود.»

به گفته او در اتاق پژواک چون صدایی جز صدای خودمان نمی‌شنویم گردش اطلاعات‌مان تبدیل به یک جریان بسته می‌شود. این اتفاق مضر است و امکان رشد اجتماعی‌مان را می‌گیرد. اگر از شبکه‌های اجتماعی دائماً به این شکل استفاده کنیم کم‌کم قدرت همدلی‌مان با جامعه واقعی را از دست می‌دهیم و حتی در جامعه واقعی احساس تنهایی می‌کنیم. تأیید و تحسین زیاد اجازه پیشرفت در زندگی را می‌گیرد و شبکه‌های اجتماعی با آن اتاق‌های پژواک این کار را کرده‌اند.اتاق‌های پژواک همچنین احتمال تصحیح اشتباهات و خطا‌هایمان را می‌گیرد چون مدام در معرض تأیید همفکران ‌مان قرار داریم.

او همچنین می‌گوید:«حجم اطلاعات انبوه در شبکه‌های اجتماعی امکان سطحی شدن را هم بیشتر می کند و زمان زیادی از ما می گیرد این که این همه زمان و وقت مان را در معرض اطلاعات بی مصرف قرار دهیم ذهن‌مان را به بیراهه می کشاند.»

علی مظفری، پژوهشگر اجتماعی معتقد است: «از نوع مطالبی که افراد لایک یا به اشتراک می گذارند می‌توان تا حدود زیادی آنها را شناخت، کاری که کم‌کم دارد در کشورهای غربی متداول می‌شود؛ یعنی کارفرمایان به‌ جای آن که به رزومه‌ها و ادعاهای متقاضی توجه کنند به صفحه آنان در شبکه‌های اجتماعی رجوع می‌کنند. درباره جزیره‌ای شدن اطلاعات هم تحقیق‌های جالبی انجام شده، این که افراد در شبکه‌های اجتماعی حتی سعی می کنند کسی را که عقیده مخالف شان را دارد دنبال نکنند و شبکه‌ای بسازند که دائماً تأییدشان می‌کند. یعنی انگار آدم‌ها دوست دارند حرف‌های مورد علاقه‌شان را بشنوند و از اینکه همه مثل خودشان فکر کنند لذت می برند؛ در حالی که در دنیای واقعی واقعاً همه چیز متفاوت است.»

به عقیده او برخی هم این موضوع را با تحلیل‌های روانشناختی مرتبط می‌کنند این که افرادی که در دنیای واقعی نمی‌توانند تأیید بگیرند در دنیای مجازی آن را جست‌وجو می‌کنند که با توجه به نو بودن موضوع نمی‌توان همه این نظریات را پذیرفت.

برای دل خودتان بنویسید

آیدین نویسنده است و البته یکی از کاربران شبکه‌های اجتماعی که سعی می‌کند لایک گرفتن و دیده شدن در شبکه های اجتماعی برایش خیلی بزرگ نشود: «الزاماً نمی‌توانم بگویم تعداد لایک یا بازنشرمطالبم در شبکه‌های اجتماعی برایم بی‌اهمیت است.چون وقتی ما در دنیای محصوری مثل شبکه‌های اجتماعی گیر می‌افتیم، نه تنها اطلاعات‌مان محدود می‌شود که سرانجام دنیا‌یمان هم به مناسبات همان جایی که در آن زیست می کنیم محدود می شود و این به نظرم تا حدی طبیعی است.کاربر شبکه‌های اجتماعی هم مثل یک روزنامه‌نگار که دوست دارد، مطلبش خوانده شود و تیراژ برایش مهم است دوست دارد مطلبش خوانده و دیده شود. در واقع فعالیت در این شبکه‌ها تلاشی است که افراد می‌خواهند نتیجه‌اش را مشاهده کنند. مثل نویسنده‌ای که کتابی می‌نویسد و بعد دوست دارد کتابش فروش برود و خوانده شود. اما این که مبنا لایک باشد، چیز دیگری است. نویسنده‌ها هم وقتی کتابشان فروش نمی‌رود، ممکن است افسرده شوند یا وقتی کتاب‌شان فروش می‌رود خوشحال می‌شوند. البته که در شبکه‌های اجتماعی دیگر آن سود و زیان اقتصادی و شاید معنوی مطرح نیست و آدم‌ها نباید آن قدر ناراحت شوند. شاید اگر آدم‌ها برای دل خودشان بنویسند کمتر ناراحت شوند و لایک نگرفتن و باز نشر نشدن کمتر آزارشان دهد.»

شبکه های اجتماعی چه بخواهیم و چه نخواهیم دنیا‌یمان را تغییر داده. برخی می‌گویند آن را بزرگ کرده و برخی می‌گویند کوچک کرده، دنیایی به اندازه اطلاعاتی که برایمان در یک جزیره محصور ساخته شده. جزیره‌ای که در آن فقط تعداد لایک‌ها و دنبال کننده‌ها مهم است و نه چیز دیگری.»

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار