سفری به بارفروش که سفر اول باشد کردیم. در خانهی قهارقلیخان عمواقلی [حاکم بارفروش] منزل کردیم. مهدیخان میرآخورِ من، برادر عضدالملک علیرضاخان پسر موسیخان قجر آق قوانلو عمواقلی چهار دِه در نزدیک بارفروش داشت به این اسامی: النگهرودبار [الهرودبار]، دینهسر، شیرسوار.
ما را در این چهار دِه خود مهمان کرد. الحق آنچه ممکن بود خدمت کرد.
از جمله یک مرتبه ما را به شکار جرگه برد. من در این جرگه سه گراز بزرگ، یازده شغال و یک شوکای نر زدم. یک پلنگ بزرگ [را] سگها در حضور من گرفته پاره پاره کردند. مجال ندادند که من بزنم.و یک خرس بزرگ را هم احاطه کردند؛ نمیدانم چه شد خرس از دست سگها فرار کرد. دو ببر بسیار بزرگی تفنگچیها در جنگل زده بودند و یکی از تفنگچیها خانلرنامی با تفنگ فتیلهدنگی از این ببرها را زده بود و میگفت هفده ببر زدهام. جمعی هم تصدیق او را میکردند. بسیار بسیار خوش گذشت!!
در این توقف بارفروش چندین مرتبه به شکار بحرالارم رفتم.
پ.ن: مسعودمیرزا ظلالسلطان (فرزند بزرگ ناصرالدینشاه) از ۱۳ سالگی به مدت ۴ سال حاکم مازندران بود.یکی از ویژگیهای شخصیتی وی علاقه به شکار بیرویهی حیوانات و پرندگان بود به طوری که وی را یکی از عوامل اصلی انقراض ببر مازندران میدانند.
منبع: تاریخ سرگذشت مسعودی، چاپ سنگی؛ ص۴۶.
بهکوشش: علی ایمانی ایمنی